زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری باان وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احساس وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگ حداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرگ نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدگارش(زندگی) مجهول وانی است را از خود دور می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام..من هم اون شعر بالای وبلاگت رو در وبلاگم دارم..خیلی دوسش دارم
سال نو مبارک دوست من
ایمان بیاوریم/ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد/به ویرایش باغهای تخیل/ به دستهای واژگون شده بیکار....(فروغ)
سلام بابک جون...من از فروغ فرخ زاد خیلی خوشم میآد حتی صداشو هم دارم ...روحش شاد
زندگی معنای مجهولی است که ناخواسته وبی اختیاری وارد ان میشوی وبی انتخاب واختیاری باان وداع میگوئی بی انکه خطی ازاین؛سرناخوانده؛: را تغییری دهی .واقعا چه بی احساس وبی وفاست این معنای مجهول .دردهایش را به دوش می کشی باخفت ها وذلت هایش سرمیکنی بی انکه روزنه ای ازمعنای خود رابرتوجلوه دهد.درعوض مرگ حداقل شهامت ان دارد که پوزخندی به ان مجهول زند.لحظه مابین هستی ونیستی لحظه ورود به مرگ چه باشکوه میتواند باشد. لحظه ای که پوزخند مرگ نمایان میشود چه حالی است وتو هرانچه بوده : دردها خوشی ها ولذائذی که چون خود افریدگارش(زندگی) مجهول وانی است را از خود دور می کنی وبراین پوزخند سجده می کنی