-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 آبانماه سال 1384 19:52
با سلام من پس از مدتها میخواهم برایتان از خود و ان چیزهایی که در گوشه کنار زندگیم هست برای شما بنویسم .
-
انسانیت و همدردی
چهارشنبه 16 دیماه سال 1383 14:38
نیست تردید زمستان گذرد وز پی اش پیک بهار با هزاران گل سرخ بی گمان می آید من گریه میکنم اما همه امکاناتم را دارم اما ای انسان پاک باخته تو گریه هایت را یعنی اخرین داشته هایت را در برابر انسانهای دیگر میریزی.... شاید این عکس برنده جایزه بهترین عکاسی از مصیبت خیزابهای اسیای جنوبی شود اما برای تو ای انسان بی پناه چیزی...
-
شجاع باش و شاد
جمعه 6 آذرماه سال 1383 03:02
زندگی به افراد شجاع تعلق دارد. بزدلان زندگی گیاهی دارند آدمهای ترسو آن قدر این پا و آن پا می کنند که زمان برای زیستن از دست می رود آدمهای ترسو به زندگی قکر میکنند اما از زندگی کردن عاجزند آنها به عشق فکر می کنند اما از عشق ورزیدن عاجزند دنیا پر از آدمهای ترسو ست. خوب حالا چند تا جوک براتون مینویسم اما پیشاپیش از هم...
-
سال تحصیلی جدید مبادک
سهشنبه 31 شهریورماه سال 1383 01:43
تابستان دیگری هم گذشت و مهری دیگر آمد . امیدوارم که تابستان خوبی را گذرانده باشید و ماه مهر را با آمادگی کاملی شروع کرده باشید . فکرش را نمیکردم که تابستان امسال به این سرعت بگذره . ولی حالا که گذشته باید به فکر آینده بود . باید به فکر سال تحصیلی جدید بود . و حتی باید به فکر تابستان سال آینده و سالهای آینده...
-
سلام به دوستان
دوشنبه 26 مردادماه سال 1383 01:45
از این که مدت زیادی نبودم از شما دوستان عزیز معذرت می خوام راستش تو این مدت داشتم روی مسایلی فکر می کردم از جمله این که چطوری میشه تابستان را به خوبی پشت سر گذاشت که هم از تابستان لذت برد و هم کارهای عقب مانده را انجام داد . به این نتیجه رسیدم که باید برای خود برنامه ریزی کردتا بتوان از هر چیز این فصل لذت برد....
-
یک پیشنهاد تجربی
سهشنبه 23 تیرماه سال 1383 22:41
جند روزی است که به کتاب هری پاتر چسبیده ام خیلی ازش خوشم اومده می خوام تا جلد آخرش رو بخوانم پیشنهادم اینه که شما هم برای خوندنش اقدامی کنید چون خیلی کیف داره.
-
تابستانه دیگه...
پنجشنبه 18 تیرماه سال 1383 00:11
سلام بر همه از غیبت طولانی ام از همه شما عزیزان وبلاگ نویس عذر می خواهم و از امروز به شما قول می دهم که همیشه آپدیت باشم راستش تو این یک سال همه اش دنبال درس و کتاب و مدرسه بودم و شنبه بیستم تیر که آخرین امتحان مدرسه را خواهم داد آزاد خواهم شد. خب می خواهم در مورد تابستان یک چیزایی بنویسم : تو شهر ما که هوای گرم و...
-
Life can be hard sometime but it is going to be ok
دوشنبه 25 خردادماه سال 1383 15:21
One day at a time this is enough . do not look back & grive over the past for it has gone & do not troubled for the future for it has not yet come. Live in the present & make it so beautifull that it will be worth remembring بله زندگی میتواند گاهی سخت باشد ولی همواره به سوی خوبی پیش میرود این را گفتم تا به...
-
خیلی میخوام بنویسم اما...
چهارشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1383 16:14
وقتی سال اول راهنمایی خوندم دیدم درس ها برام خیلی راحته به همین علت به پدرم گفتم موافقی تابستون که میاد سال دوم را بخونم و امتحان بدم ؟ پدرم فکری کرد وگفت میدونم تو میتونی قبول بشی اما ... - اما سی ؟ ببخشید اما چی؟ باید درست وحسابی و عمقی بخونی وحفظی ومقطه ای نه ! - موافقم . وجانانه شروع کردم حتی در تعطیلات نوروز...
-
فروغ فرخزاد
جمعه 14 فروردینماه سال 1383 11:27
من هنوز شعرهای فروغ را زیاد نخوندم اما در نیم نگاه میفهمم خیلی با شعور وروشنفکر وبا احساس وصادق بوده . روحش شاد ... در اینده بیشتر از او خواهم خواند.
-
نوروز پیروز
شنبه 1 فروردینماه سال 1383 10:14
سال نو مبارک یک شاخه نسترن یک نخل زیتون یک شمع آتش یک جنگل ترانه ـ یک عطر رودخانه یک چتر باران یک باغ حافظ یک دامن غزل یک آواز پنجره ـ یک خندهی مستانه یک دشت مولوی یک جام زلف یار یک شب آسمان یک عشق آینه ـ یک کوه حوصله یک قلب آرزو یک عید عیدی آزادی
-
عزیزان قدر یکدیگر بدونیم...
سهشنبه 19 اسفندماه سال 1382 17:05
نه بلبل خواهد از بستان جدایی نه گل دارد خیال بی وفایی ولیکن گردش چرخ ستمگر زند بر هم رسوم آشنایی
-
هنوز عشق ...
سهشنبه 12 اسفندماه سال 1382 22:17
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از فرصت ارتباطمان کم کردند هر وقت به هم عشق تعارف کردیم از نمره ی انضباطمان کم کردند
-
Let ‘s live & let them live
شنبه 9 اسفندماه سال 1382 02:16
هر پلک زدن مرگ یک لحظه ست ومژه ها مژه ها ؛ سوگواران سیه پوش ماتم قتل عام لحظه ها
-
کاش دو بار ادم دنیا میومد
چهارشنبه 6 اسفندماه سال 1382 18:12
اگه اینجور میشد خیلی کارها رو ما انجام نمیدادیم و از راه های تکراری و بی نتیجه دست می کشیدیم . اونوقت خوشبخت بودیم . خدایا نیمچه عقل و حس ششمی به ما هدیه کن تا بیراهه نرویم .
-
عاشقان را عشق باید
یکشنبه 26 بهمنماه سال 1382 19:08
چند سالی است که میان جوانان ایرانی، مناسبت تازه ای به نام روز والنتاین رواج یافته و دختران و پسران در این روز به هم هدیه می دهند. بسیاری از آنانی که در ایران این مناسبت را گرامی می دارند ریشه و منشأ پیدایش آن را به درستی نمی دانند و جالب اینجاست که در کشورهای غربی که روز والنتاین از آنها به ایران راه یافته، این مناسبت...
-
وای از دست این دختره...
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 07:09
بدجوری داره دل من و میبره
-
ازاین روز ها
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1382 01:35
به امید روز های خوب
-
امتحانات درسی خوب خوب تموم شد
شنبه 11 بهمنماه سال 1382 04:10
سلام به همه شما دوستانم . در این مدت خرابی وبلاگها بیکار نبودم امتحانات رو خوب تمومش کردم ... یه کار قشنگ رو با هم ببینیم .تا بعد اینهم پیام من تو این موقع شب ! در عرض یک دقیقه می شه یک نفر را خرد کرد. در یک ساعت می شه عاشق یک نفر شد . در یک روز می شه یک نفر را دوست داشت . ولی یک عمر طول می کشه یک نفر را فراموش کرد ....
-
در استانه فصلی سرد
چهارشنبه 10 دیماه سال 1382 21:18
دلم گرفته است / دلم گرفته است / به ایوان میروم وانگشتانم را بر پوست کشیده شب می کشم / چراغ های رابطه خاموشند / چراغ های رابطه خاموشند . باید بازی گوشی کنم واین غم ها رو بایگانی کنم . زندگی در جریان است و ..
-
فاجعه در بم
سهشنبه 9 دیماه سال 1382 12:30
در این واقعه بی امان و جانگداز زلزله به یاد کودکان ودانش اموزانی میافتم که حالا فصل امتحاناتشان بود اما ... چقدر مرگ بیرحمانه انها را به کام خود گرفت ... ودر جایی خواندم که تراژدی از این گونه فقط مختص کشورهای عقب افتاده است .
-
قهرمانان ترک در یزد
چهارشنبه 3 دیماه سال 1382 01:18
چند روز پیش درپارک شادی شهر یزد حادثه جالبی اتفاق افتاد . چهار تن از نگهبانان پارک که همگی ترک بودند در ساعت 11 شب ، بعد از تعطیلی پارک تصمیم گرفتند تا در نبود کسی سوار تاب فرّار شده و شادی کنند . پس از سوار شدن سه نفرشان ، ان یکی هم کلید برق را زده و سریعا سوار تاب شد. انها به قدری در شادی و خنده غرق بودند که...
-
وقتی باران پیانو میزند
سهشنبه 25 آذرماه سال 1382 23:35
همسفر باد ازمجموعة شعرهای : وقتی باران پیانو میزند از ساغر شفیعی غنچه که بودم، تو ندیدی مرا هرچه شکفتم، تو نچیدی مرا ماندم و پژمرده شدم، ریختم تا که به دامان تو آویختم ... وای، مرا ساده سپردی به باد حیف که نشناخته بردی زِ یاد ... میرسم اما به تو روزی دگر پنجره را باز گذاری اگر . .. اخرین بیت این شعر خیلی خیلی قشنگه...
-
هوای بارانی
چهارشنبه 19 آذرماه سال 1382 00:07
دو روز پیش تو این شهر خشک ما بعد از عمری بارون اومد. حالا فکرش را بکن این رحمت الهی در چه روزی فرو فرستاده شده : روز ورزش . مای بد بخت یک هفته صبر کردیم تا ورزش کنیم ولی بیا و ببین .این چاله چوله های مدرسه پر از آب شده. ورزش بی ورزش.
-
let's dance
پنجشنبه 13 آذرماه سال 1382 19:00
گلبرگ نیم شبنم یک بوسه بسم نیست رگبار پسندم که ز گل خرمن ام امشب
-
درود بر انسان در هر مکان ودر هر زمان
چهارشنبه 12 آذرماه سال 1382 18:58
منم بابک : ایرانیم ودر هوای ازادی عشق وشادی . باشماخواهم بود . دستهایم . قلبم وچشم هایم در انتظار حضورتان است . منم بابک عاشق درس و ورزش وسرگرمی